جدول جو
جدول جو

معنی حسن زیادی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن زیادی
(حَ سَ نِ زَ)
ابن عثمان بن حمادبن حسان بن عبدالرحمان بن یزید زیادی قاضی حنفی، مکنی به ابوحسان. محدث. درگذشتۀ 272 هجری قمری اوراست: ’القاب الشعراء’، ’طبقات الشعراء’، ’الاباء و الامهات’، ’معانی عروه بن الزبیر’ در 242 هجری قمری درگذشت. (هدیه العارفین ج 1 ص 268، از طبقات الادباء یاقوت)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ زَیْ یا)
ابن یوسف فاسی. زاهد مالکی از بلاد عوف در مغرب به کوه کرت رفت و در آن به سال 1023 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر شرح آجرومیه و پنج کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 291) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ زَ)
ابن صالح بن حی شیعی زیدی (100- 168 ه. ق.) او راست: ’الامامه لولد علی بن ابیطالب’، ’التوحید’ و ’الجامع فی الفقه’. (هدیه العارفین ج 1 ص 265) (ذریعه ج 2 ص 146 بنقل از ابن الندیم) (زرکلی چ 1 ص 227)
ابن بدرالدین محمد بن احمد بن یحیی بن ناصرعلوی یمنی. از امامان زیدی است و در 670 هجری قمری درگذشت. او راست: ’انوارالیقین’ وجز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 282) یاد شده است
فقیه نحوی. او راست: التذکره الفاخره. (ذریعه ج 4 ص 42)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ صَیْ یا)
ابن عبدالعلام بن عبدالله رفاعی ربعی صوفی محدث مقری. در ربع از قرای بصره در نیمۀ شعبان 1096 هجری قمری 1685/ میلادی متولد شده و به بغداد شدو 1146 هجری قمری 1733/ میلادی درگذشت. او راست: الاتقان فی تجویدالقرآن. (معجم المؤلفین از تنویر الابصار)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ زَ)
ابن محمد بن یحیی زیدی حسینی. او راست: دستور المنجمین به فارسی که در 891 هجری قمری نگاشته است. (ذریعه ج 8 ص 168)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عِ)
او راست: الانوارالسنیه الماحیه لظلام المنکرین علی الحضرهالمهدیه (مهدی سودانی درگذشتۀ 1302 هجری قمری). چ سودان در سال 1302 هجری قمری (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
شاعر ترک. پسر عبدالله موستاری. درگذشتۀ 972 هجری قمری دیوان ترکی دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 290)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ دِ)
قصبۀ مرکز دهستان حسن کیاده بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان. 20هزارگزی شمال آستانه، کنار دریا و مصب سفیدرود. ساحل مرطوب، مالاریایی. سکنۀ آن 4949 تن. زبان، گیلکی، فارسی و ترکی. آب آن از نهر حسن کیاده از سفیدرود. محصول عمده آنجا برنج، کنف، ابریشم، بن شن، ماهی و مرغابی. شغل مردان زراعت و صید. حسن کیاده از چهار محله بنام بالامحله، میان محله، سردهنه و موسی چای تشکیل شده است. بالامحله در ساحل باختری میان محله و سردهنه. و موسی چای در ساحل خاوری سفیدرود واقع شده اند. ادارات دولتی: شهرداری، دهداری، شهربانی، گمرک، فرهنگ، دارائی، شیلات، پست و تلگراف در محلۀ سردهنه واقعاند. اسکلۀ کوچکی دارد که قایق های موتوردار ادارۀ شیلات میتوانند به آن تکیه نمایند و یکی از مراکز مهم مؤسسۀ شیلات شمال محسوب است. یکصد باب دکان و دبستان دارد. بنای بقعۀ ’شهید مزار’ آن قدیمی است. در تابستان و فصل خشکی از کنار پل سفیدرود و از حسن رود به بندر انزلی کنارۀ دریا اتومبیل رفت و آمد می نماید. مزارع قازکلا، لاکوژده، شهید مزار، جزء حسن کیاده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
منسوب است به حسن آباد که قریه ای است از قرای اصفهان، حسناباذی. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
نام یکی از دعات اسماعیلیه. معاصر ابن الندیم، به بغداد و پس از نفی و تبعید شیرمدی دیلمی به آذربایجان رفته است. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
او راست: حاشیه بر فرائدالفوائد ابوالقاسم لیثی. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
حسن بن محمد بن عباس، مکنی به ابوعلی. (منتهی الارب). حسن بن محمد بن عباس، از علی بن محمد بن مهرویۀ قزوینی روایت دارد و پیش از 400 هجری قمری درگذشته است. (از تاج العروس)
محمد بن سعید عمرۀ سرخسی. از اسحاق بن ابراهیم مروزی معدل روایت دارد و احمد بن علی بن محمد اصفهانی حافظ از او نقل حدیث کند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حِ نِ)
خرت پرت میان آمد و ملطیه و به ملطیه نزدیک تر است. یاقوت گوید: امروز (قرن هفتم) به خرت پرت معروفست. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شیخ حسن یزدی، مردی عالم و دانشمند بود. به عراق مهاجرت کرد و از محضر علما استفاده نمود و چون مردی انقلابی بود در قیام مشروطیت شرکت کرد. چندین دوره نیز در مجلس شورای ملی عضویت یافت و در سال 1351 هجری قمری (1311 ه. ش.) وفات یافت
ابن مرتضی بن احمد بن حسین زواره یی یزدی حایری. درگذشتۀ 1315 هجری قمری او راست: چند ارجوزه (منظومه به بحر رجز) و جز آن. (ذریعه ج 1 ص 463 و ج 2 ص 272)
شاعر و نامش حسنعلی بود. وی برادر عطار یزدی است. به مصر و حجاز و هندسفر کرد و در نود سالگی درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 246)
(شیخ محمد...) او راست: حاشیه بر قوانین. (ذریعه ج 6 ص 176)
لغت نامه دهخدا